- کاو کاو
- تفحص تجسس تفتیش، کندن حفاری، بناخن کاویدن (داغ زخم و غیره را) : (از کاو کاو ناخن مطرب درین بهار جوشیده خون تازه ز داغ کهن مرا . {یا به کاو کاو بودن، در بحث و گفتگو بودن: (تا کی بر شیر و گاو باشی با هر دو بکاو کاو باشی) (تحفه العراقین)
معنی کاو کاو - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کاوش، جستجو، تفحص، تجسس، برای مثال تنگ شد عالم بر او از بهر گاو / شورشور اندر فکند و کاو کاو (رودکی - ۵۳۸)
ناله و زاری، سر و صدای پرنده ای کوچک مانند گنجشک هنگامی که پرنده دیگر به او حمله کند یا کسی بلانه او تجاوز نماید تا بچه اش با بگیرد
بانگ کلاغ، آواز کلاغ
کنجکاوی کردن، ته و توی چیزی را در آوردن، سعی و کوشش
نوعی بازیست و طریقه آن چنین است که یکی دستها را بر زمین گذارد و فریاد کند: (کاکاو {و حریفان دیگر از اطراف او در آیند و وی را بباد شق گیرند. او همانطور که دست بر زمین نهاده از عقب آنان میدود و بهر کس که سر پای خود را برساند او را بجای خود آورد: (بگا و چشمه دل را ز غیر صافی کن ز لهو و لعب چه بازی چو کودکان کاکاو ک) (آذری)